- Arezoo
ای هوای دیدنت سوز آه من
گوشه ابروی تو قبله گاه من
کشته این حسرتم کز چه رو ای گل
چهره پنهان می کنی از نگاه من
- Asheghe Divaneh
ای كه بر انداختی صحبت اهل وفا
مجلس صاحبدلان بی تو ندارد صفا
حال دل ریش ما پیش تو پوشیده نیست
واقف رازی ولی فارغی از حال ما
- Be koja chenin shetaban
دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
برای من سرآغاز ی به معنای سرانجامه
معنای سرانجامه
از این خواب زمستونی شیبه غنچه پامیشم
دلم گرمه که با خورشید ، دوباره همصدا میشم
دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
- Delam Dar Asheghi Avareh Shod
دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
تنم از بی دلی بیچاره شد بیچاره تر بادا
رخت تازه است و بهر بردن دل تازه تر خواهم
دلت خاره ست و بهر كشتن من خاره تر بادا
- Dele Sheyda
ای وای من ای وای من
زد این دل شیدای من
آتش به سر تا پای من
خاکسترم کردی چه آوردی
- Eshvehaye Penhani
ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست گر طلب كنی جان را
آن چنان برافشانم كز طلب خجل مانی
- Gorooh Navazi, Yara To Beman
با من بی کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
- Nasime Ashenayee
شب تار جدایی هوای گریه دارم
به کجا امشب ای دل ازین غم سر گذارم
به گلستان وزیده نسیم آشنایی
دلم از غم گرفته بهار من کجایی
- Nazanin
گفتم: مگر ای نازنین قصد جان داری
بار غم از دوشم چرا بر نمی داری
گفتا: کجا عاشق دگر بیم جان دارد
کی شکوه ای از بار غم بر زبان آرد
- Naze Negah
ساقیا جرعه ای می به جان ماکن
با شکر خنده ای کام ما روا کن
چهره تو یاد آرد از باغ ارغوان را
باده تو باز آردم راحت روان را
- Poshto Panah
مستم اگر من مست نگاهت
جز می عشقت باده نخواهم
ای همه جا لطف تو پشت و پناهم
در بگشا دلبرا خسته راهم
- Sazo Avaz
وفادار تو بودم تا نفس بود
دریغا همنشینت خار و خس بود
دلم را باز گردان باز گردان
همین جان سوختن بس بود بس بود
- Sazo Avaz, An Arezooye Gomshodeh
و آن آرزوی گمشده بی نام و نشان
در دورگاه دیده ی من جلوه می نمود
در وادی خیال مرا مست می دواند
و زخویش می ربود
- Sazo Avaz, Bichare Man
بیچاره من که از پس این جستجو هنوز
می نالد از من این دل شیدا که یار کو
کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب
بنما کجاست او
- Sazo Avaz, Dele Ma Harche Keshid
دل ما هر چه کشید از تو کشید
هر چه از هر که شنید از تو شنید
گر سیاه است شب و روزِ دلم
باید از چشم تو از چشم تو دید
- Sazo Avaz, Dele Man
دل من جام لبریز از صفا بود از این دلها جدا بود
شکستندش به خود خواهی شکستند خطا بود آن محبتها خطا بود
خدا را بلبلان تنها مخوانید مرا هم یک نفس از خود بدانید
هزاران قصه ناگفته دارم غمم را بشنوید از خود مرانید
- Sazo Avaz, Pt. 2
به دریای غمت دل غوطه ور بید
مرا داغ فراقت بر جگر بید
دو چشمم قطره های اشک خونین
تو گویی لاله باغ نظر بید
- Sazo Avaz, Pt. 3
چون راز برون نایدم از پرده
كه هر چند گویند مرا گریه نگهدار ندارم
خون شد دل خسرو ز نگهداشتن راز
چون هیچ كسی محرم اسرار ندارم
- Sazo Avaz, Rooye Shekoft Chon Gole Roya
رویی شکفت چون گل رؤیا و دیده گفت
این است آن پری که ز من می نهفت رو
خوش یافتم که خوشتر ازین چهره ای نتافت
در خواب آرزو
- Shabahang
هنگام شب آمد دل در طلب آمد
جانم به لب آمد که غم تو به سر نشود
وای از شب هجران
من سر به گریبان
- Shabaneh
شب که از ساز دلم ناله برخیزد
نغمه ها در جان من شعله میریزد
سر به دیوار غمت میگذارد دل
اختران را تا سحر میشمارد دل
- Shabe Tanhaee
دل از من برد و روی از من نهان كرد
خدا را با كه این بازی توان كرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف های بی كران كرد
- Tasnif Aman Aman
ای آمان از فراغت آمان
مردم از اشتیاقت آمان
از که گیرم سراغت آمان آمان آمان آمان
آی آمان چشم لیلی چوبر مجنون شد
- Tasnif Atre Soosan
هردم باد سحر از تو خبر به من آرد
عطر سوسن و گل زاد سفر به من آرد
در باغ خاطره بگشا
نظری بر منظره بنما
- Tasnif Gole Bahari
نازنینم چونان گل بهاری
صفای جان و دل من بنفشهزاری
چه کردهای با دل من خبر نداری
لحظه لحظه میدود دلم به سوی تو
- Tasnif Gole Mahtab
کجایی ای نازنین گل مهتاب من
بی خبر من و این چشم بی خواب من
بی تو در این شام غم سر به دامان برم
ای رخ تو شادی دل بی تاب من
- Tasnif Jame Eshgh
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
- Tasnif Kabeye Mehr
سوی تو باز است خدا دست نیازم
بوی تو دارد سوز و گدازم
شور تو دارد نای نوایم
سوز تو دارد ناله سازم
- Tasnif Shoorafarin
ای آهوی وحشی کز من گریزانی
در دیده پیدایی در سینه پنهانی
شور آفرین چون می شیرین تر از جانی
باغ شکوفایی جانی و جانانی
- Tasnif Shoore Zendegi
سپیده می دهد خبر که باز می دمد سحر
بهار نوشخند من بگیر خرّمی ز سر
که باغ آرزوی ما ز نو جوانه می زند
دوباره شور زندگی به دل ترانه می زند
- Tasnif Sobhe Sepid
مرو ای گل مرو مشو از من جدا
شب غربت کجا مه تابان کجا
نشسته ام به رهت که سحرسر زد
چو رفتی سحر از شب من پر زد
- Tasnif Zibatarin
به سر شد جوانی
دریغا از تو هر گز ندیدم مهربانی
گل من در فراغت تبه شد زندگانی
چه شبها که تنها به یادت گریه کردم چو ابر نو بهاری